جدول جو
جدول جو

معنی شاه پرند - جستجوی لغت در جدول جو

شاه پرند
(دخترانه)
نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی
تصویری از شاه پرند
تصویر شاه پرند
فرهنگ نامهای ایرانی
شاه پرند
(پَ رَ)
نام بانوی ایرانی که نوۀ یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بوده است. شاه پرند به عقد ازدواج ولید بن عبدالملک خلیفۀ اموی درآمد و یزید سوم و ابراهیم را آورد. (تاریخ ادبیات براون ج 1 ص 472). رجوع به شاه آفرید و شاهفرند و شاهفریدو شاهین شود و این همه اختلاف ضبط نام این بانوست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه مراد
تصویر شاه مراد
(پسرانه)
شاه (فارسی) + مراد (عربی) مهمترین و بزرگترین آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
(پسرانه)
شهپر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه پرن
تصویر ماه پرن
(دخترانه)
زیبا و لطیف چون ماه و پرند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
(دخترانه)
شاپرک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پری
تصویر شاه پری
(دخترانه)
شاه پریها، عنبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پونه
تصویر شاه پونه
(دخترانه)
نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه فرید
تصویر شاه فرید
(دخترانه)
شاه آفرید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهفرند
تصویر شاهفرند
(دخترانه)
شاه پرند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پسند
تصویر شاه پسند
(دخترانه)
گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پسند
تصویر شاه پسند
گیاهی زینتی با گل های رنگارنگ چتری و برگ های بیضی شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه پرم
تصویر شاه پرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، نازبو، ضومران، اسپرغم، شاه اسپرم، ونجنک، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، اسفرم، شاه سپرم، شاه اسپرغم، سپرغم، ضیمران، اسپرم، سپرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه رود
تصویر شاه رود
رود یا سیم بزرگ و بم در آلات موسیقی، نوعی ساز، رودخانۀ بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
پروانه، حشره با بالهای رنگین
فرهنگ فارسی عمید
(اَ شَ)
پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
یا شاه آفرید یا شاهفرند. نام دختر فیروزبن یزدجرد بود که او را حجاج بن یوسف ثقفی به زنی برد. (از ابن خلکان در شرح حال زین العابدین علی بن الحسین ع). و رجوع به شاهفرند شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ فَ رَ)
در تداول کودکان بر برندۀ نذر و شرط اطلاق شود. غالب بر حریف. و در تداول کودکان مثل است: هر که فلان کار کرد شاه فرنگ است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند، بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود:
امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین
برادر ملک شاه بند اعدامال.
فرخی.
آنکه گیتی بروی او بیند
خسرو شاه بند شیرشکار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ)
صورت دیگری از شاهسفرم است. رجوع به شاه اسپرم و شاهسپرم و شاه سپرغم شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
نام دختر فیروز بن کسری بود. سیوطی نویسد: چون قتیبه بن مسلم بر فیروزبن کسری یزدگرد به هنگام فتح خراسان چیره گشت دخترش شاهفرند را بگرفت و او را نزد حجاج بن یوسف فرستاد و حجاج وی را نزد ولید بن عبدالملک برد و از او یزیدالناقص و ابراهیم زاده شد و هر دو بخلافت رسیدند، مادر فیروزدخت شیرویه پسر کسری، مادر شیرویه دخت خاقان ترک و جدۀ ام فیروز دخت قیصر روم. (از احوال و اشعار رودکی ص 130) (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 168، 186). رجوع به شاه فرید شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بیت قصیده. شاه بیت. بهترین فرد و بیت قصیده یا غزل
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ)
نام محلی در کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان ماهی دشت و چارریز در 604 هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
که شاه پسندد. مرضی سلطان. آنچه پسند شاه شود. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ)
گلی است به شکل بوق کوچک که رنگهای مختلف دارد. (از فرهنگ نظام). تیره شاه پسند دارای برگهای متقابل. بعضی از آنها درخت یا درختچه و بعضی بوته های کوتاهند. جنس مهم آنها یکی شاه پسند است که گلهای رنگین چتری دارد و برای زینت کاشته میشود و جنسهای دیگر آن بصورت درختچه است و از نقاط گرم بمنطقۀ معتدله برده شوند و زینتی هستند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 251).
- شاه پسند درختی، نوعی از شاه پسند است.
- شاه پسند دوایی. رجوع به اکبو بران شود.
، قسمی از مرکبات لیمویی رنگ سخت پوست بصورت گلابی که طول آن به نه سانتی متر میرسد. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پری. (از بهار عجم) (از آنندراج) :
کنی دمی که چو طاوس ساز جلوه گری
نظر گدای تو کی افکند به شاه پری.
میرزاعبدالغنی (از بهار عجم).
، عنبر. (شعوری ج 2 ورق 139) :
صبا چو کرد پریشان دو زلف دلجویش
ببوی شاهپری گشت بر دماغ سحر.
ابوالمعانی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
مخفف شاه اسپرم است و آن ریحانی باشد کوچک برگ و عربان ضیمران خوانند. (برهان قاطع). رجوع به شاه سپرم شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
پروانه. شاپرک. (در تداول مردم قزوین) ، در تداول عوام، شب پره است و شب پره و شب کور خفاش است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شب پره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
چند پر بزرگ که بر بال مرغ که پرواز با آن انجام میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
شب پره، شب کور خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
گلی زیبا که برنگهای سرخ و سفید و زرد و بنفش و درشت که بوته های آن دارای ساقه های خاکی رنگ می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ سَ))
گیاهی است زیبا که سردسته تیره شاه پسندها است و جزو رده دولپه ای های پیوسته گلبرگ است. ساقه این گیاه چارگوش و زاویه دار و برگ هایش بیضوی دراز با دندانه های عمیق است. گل هایش به رنگ های سفید و قرمز و بنفش و زرد و آبی و غیره دیده شده است
فرهنگ فارسی معین
بیتشاه بیت بهترین فرد و بیت قصیده یا غزلدهخدا ج۱۷ص۱۷۴ معنی
فرهنگ گویش مازندرانی
خفاش
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در ارتفاعات جنوبی منطقه ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی